گلدسته‏ات

کهکشاني است

که سياهي شهر را تکذيب مي‏کند

پيرامون تو

همه چيز بوي ملکوت مي‏دهد

کاشيهاي ايوانت

و اين سئوال هميشه

که چگونه مي‏توان آسمانها را در مربعي کوچک خلاصه کرد

پنجره‏ي فولاد

التماسهاي گره خورده

و بغضهايي که پيش پاي تو باز مي‏شوند

شاعري

حنجره‏اش را در باد تکان مي‏دهد

و کلمات اوج مي‏گيرند

تا از دست تو دانه برچينند

تازه مي‏فهمم

کبوتر بودن چه نعمتي است

منبع: کتاب سپيده هشتم

آرش شفاعي



نظرات شما عزیزان:

راه حسین(ع)
ساعت16:18---1 بهمن 1390
واقعا عالی بود دستتون درد نکنه که همچین وبلاگ هایی رو درست میکنید من خیلی لذت بردم از این مطلب گرچه بقیه مطالب هم فوق العاده بودن...میتونید به وبلاگ من هم سر بزنید اگه مایل به تبادل لینک هستید به من خبر بدید
متشکرم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: